Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 180 (6427 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Garnettöffner {m} U دستگاهی که آشغال بافت را قبل از پرداخت پارچه می گیرد [صنعت نساجی]
Garnettmaschine {f} U دستگاهی که آشغال بافت را قبل از پرداخت پارچه می گیرد [صنعت نساجی]
Fadenöffner {m} U دستگاهی که آشغال بافت را قبل از پرداخت پارچه می گیرد [صنعت نساجی]
Droussierkrempel {m} U دستگاهی که آشغال بافت را قبل از پرداخت پارچه می گیرد [صنعت نساجی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Zahlung erfolgt per Überweisung innerhalb von 14 Tagen nach Wareneingang. U پرداخت بوسیله حواله در خلال چهارده روز پس از دریافت کالا صورت می گیرد.
Abfall {m} U آشغال
Abraum {m} U آشغال
Abgang {m} U آشغال
Abfallhaufen {m} U کپه آشغال
Abfalleimer {m} U سطل آشغال
Mülleimer {m} U سطل آشغال
Abladeplatz {m} U محل تخلیه آشغال
Aas fressen [zool.] U در آشغال کاوش کردن
ergattern [umgangssprachlich] U در آشغال کاوش کردن
Deponie {f} U محل بزرگ جمع آوری آشغال
Müll {m} U آشغال [ پسمانده] [زاید] [اتلاف] [زباله] [ضایع]
Anhaltspunkte dafür, dass es sich bei dem Material um Abfall handelt U عامل مشترکهایی که این ماده را بعنوان آشغال تعیین میکنند.
defekt <adj.> U شکسته [دستگاهی]
[Maschine] warten U نگهداری کردن [از دستگاهی]
Schaltung {f} U اتصال [به دستگاهی الکتریکی]
Anschluss {m} U اتصال [به دستگاهی الکتریکی]
Panne {f} U اشتباه [در کاری یا دستگاهی]
etwas anstellen U روشن کردن [دستگاهی]
Chaos {n} U اشتباه [در کاری یا دستگاهی]
abstellen U پارک کردن [دستگاهی]
Grundeinstellung {f} U تنظیم از قبل [دستگاهی]
Voreinstellung {f} U تنظیم از قبل [دستگاهی]
parken U پارک کردن [دستگاهی]
ausstellen U خاموش کردن [دستگاهی]
[Maschine] warten U حفظ کردن [دستگاهی]
Skala {f} U خطکش [ثابت روی دستگاهی]
etwas hochfahren U دستگاهی [کارخانه ای] را راه انداختن [مهندسی]
Beanstandung {f} U شکایت [مثال: از خراب بودن دستگاهی]
schwarzer Kasten [interner Aufbau eines Systems] U جعبه سیاه [ساختار داخلی دستگاهی]
etwas starten U دستگاهی [کارخانه ای] را راه انداختن [مهندسی]
herunterfahren U خاموش کردن دستگاهی [رایانه شناسی]
etwas anfahren U دستگاهی [کارخانه ای] را راه انداختن [مهندسی]
etwas in Betrieb nehmen [setzen] U دستگاهی [کارخانه ای] را راه انداختن [مهندسی]
aus der Ferne ablesen U از راه دور خواندن [اطلاعات دستگاهی]
anzeigen U آشکارکردن [نمایش دادن] [صفحه دستگاهی]
[vorübergehend] nicht funktionieren [Computer, Programm ...] U [موقتا] کار نکردن [دستگاهی یا برنامه ای و غیره]
einschlafen U [موقتا] کار نکردن [دستگاهی یا برنامه ای و غیره]
Sprosse {f} U پله [برای رسیدن به قسمت بلند دستگاهی]
einwandfrei [reibungslos] funktionieren U بطور بی عیب و نقص کار کردن [دستگاهی]
Trittbrett {n} U پله [برای رسیدن به قسمت بلند دستگاهی]
streiken U خراب بودن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
streiken U کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
Er beißt nicht. U او [مرد] گاز نمی گیرد.
renovieren U تعمیر کردن [دستگاهی تازه که در کارخانه ساخته شده ولی ناقص باشد]
Fettgewebe {n} U بافت چربی
Bindegewebe {n} U بافت هم بند
Bindegewebe {n} U بافت پیوندی
Beim Realitätsbezug bekommt die Sendung null von zehn Punkten von mir. U این برنامه در رابطه با حقیقی بودنش از ده امتیاز از من صفر می گیرد.
Die Abnahme erfolgt, sobald die Arbeiten abgeschlossen sind. U پس از اینکه اعمال به پایان رسیدند قبولی حواله صورت می گیرد. [ حقوق]
Stoff {m} U پارچه
Anteil {m} U پارچه [قطعه ]
Drill {m} U پارچه نظامی
Atlas {m} U پارچه اطلس
Flor {m} U پارچه نازک
Damast {m} U پارچه دمشقی
Draperie {f} U پارچه پرده ای
Riß {m} U پارگی [در پارچه]
Riß {m} U شکاف [در پارچه]
Drill {m} U پارچه برزنتی
Brokatstoff {m} U پارچه زری
Baumwollstoff {m} U پارچه نخی
Futterstoff {m} U پارچه آستری
Chiffon {m} U پارچه نازک
Einschlag {m} U سجاف [پارچه]
Einlage {f} U لایی [پارچه]
Bespannung {f} U رویه کشی [پارچه]
Gabardine U گاباردین [نوعی پارچه]
Batik {f} U طراحی روی پارچه
Batist {m} U پارچه لطیف [نوعی]
Flausch {m} U پارچه پشمی لطیف و پرزدار
Gemälde {n} U کرباس [پارچه ویژه نقاشی ]
Malleinwand {f} U کرباس [پارچه ویژه نقاشی ]
Leinwand {f} U کرباس [پارچه ویژه نقاشی ]
Crépe de Chine {m} U کرپ دوشین [نوعی پارچه ابریشمی]
Chinakrepp {m} U کرپ دوشین [نوعی پارچه ابریشمی]
Einser-Schüler [-Student] {m} U دانش آموزی [دانش جویی] که همیشه همه درسها را ۲۰ می گیرد
sich wie etwas [Nominativ] anfühlen U احساس که شبیه به چیزی باشد کردن [مثال پارچه]
Bestreitung {f} U پرداخت
Ausrichtung {f} U پرداخت
Abzahlung {f} U پرداخت
Erstattung {f} U پرداخت
Einzahlung {f} U پرداخت
Bezahlung {f} U پرداخت
Regulierung {f} U پرداخت
Rückzahlung {f} U پس پرداخت
Auszahlung {f} U پرداخت
Beilegung {f} U پرداخت
Einigung {f} U پرداخت
Danke für den Rückruf. U با تشکر برای تماس. [به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
etwas [Akkusativ] auftrennen [Nähen] U کوکی [بخیه ای] را باز کردن [دوختن پارچه] [فناوری بافندگی]
etwas [Akkusativ] trennen [Nähen] U کوکی [بخیه ای] را باز کردن [دوختن پارچه] [فناوری بافندگی]
etwas [Akkusativ] lostrennen [Nähen] U کوکی [بخیه ای] را باز کردن [دوختن پارچه] [فناوری بافندگی]
Vorschuss {m} U پیش پرداخت
Anteil {m} U قابل پرداخت
Abschlag {m} U پیش پرداخت
unter dem Vorbehalt einer Zahlung U مشروط به پرداخت
Vorauszahlung {f} U پیش پرداخت
Abzahlung {f} U پرداخت به اقساط
Lohnstreifen {m} U صورت پرداخت
Kreditzahlung {f} U پیش پرداخت
Vorauskasse {f} U پیش پرداخت
Vorleistung {f} U پیش پرداخت
Vorschusszahlung {f} U پیش پرداخت
Lohnzettel {m} U صورت پرداخت
Lohnbeleg {m} U صورت پرداخت
Einzahlungsschalter {m} U باجه پرداخت
Vorkasse {f} U پیش پرداخت
Einzahler {m} U پرداخت کننده
Abfindung {f} U پرداخت خسارت
Fälligkeit {f} U موعد پرداخت
Barauszahlung {f} U پرداخت نقدی
Bezahlbarkeit {f} U قابلیت پرداخت
Depot {n} U پیش پرداخت
Bonus {m} U پرداخت اضافی
Einzahlungsschein {m} U برگه پرداخت
Ablauf {m} U موعد پرداخت
Abtragung {f} U پرداخت به اقساط
Akontozahlung {f} U پیش پرداخت
Barzahlung {f} U پرداخت نقدی
Steuern hinterziehen U فرار از پرداخت مالیات
Lohnfortzahlung {f} U ادامه پرداخت مزد
Steuersünderin {f} U فرارکن [ زن ] از پرداخت مالیات
Abführung {f} U پرداخت [امور مالی]
Glattstellung {f} [von etwas] U پرداخت بدهی [اقتصاد]
Zahlungsanweisung {f} U دستور پرداخت بانکی
Anweisung {f} U دستور پرداخت بانکی
Zahlungsauftrag {m} U دستور پرداخت بانکی
Steuer umgehen U فرار از پرداخت مالیات
Teilzahlung bei Geldstrafen U پرداخت قسمتی از جریمه
Kasse gegen Dokumente U اسناد در مقابل پرداخت
Kasse vor Lieferung U پرداخت پیش از تحویل
Geldüberweisung {f} U پرداخت بوسیله حواله
unbezahlbar <adj.> U غیر قابل پرداخت
Vorleistungen erbringen U پیش پرداخت کردن
in Vorlage treten U پیش پرداخت کردن
im Voraus zahlbar U قابل پیش پرداخت
Abgabe {f} U پرداخت حقوق گمرکی
Einlösung {f} U پرداخت [سفته، بدهی]
Bankrott {m} U فقدان توانایی پرداخت
Liquidation {f} [von etwas] [Börse] U پرداخت بدهی [اقتصاد]
Mangel {f} U دستگاه برای چلاندن یاصاف کردن پارچه [شامل دو استوانه نزدیک به هم است]
die Zahlung anmahnen U یادآوری کردن ارسال پرداخت
zahlbar <adj.> U قابل پرداخت [ پرداختنی ] [اقتصاد]
Zahlbar mit [ Kreditkarte] . U قابل پرداخت با [کارت اعتبار] .
Geldautomat {m} U دستگاه پرداخت کننده پول
Abzahlung {f} U بازپرداخت [پرداخت کامل اقساط]
Gehaltsabrechnung {f} U صورت پرداخت [اصطلاح رسمی]
fällig <adj.> U قابل پرداخت [ پرداختنی ] [اقتصاد]
Brauchen Sie eine Anzahlung? U نیاز به پیش پرداخت است؟
Steuersünder {m} U فرارکن [مرد ] از پرداخت مالیات
Vereinbarung von Teilzahlungen U توافق در پرداخت های قسطی
Ablösesumme {f} U پیش پرداخت اجاره خانه
Registrierkasse {f} U صندوق [محل پرداخت پول]
Auftrag {m} U قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
Bank für Internationalen Zahlungsausgleich [BIZ] U بانک تسویه پرداخت بین المللی
Mandat {n} U قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
Versicherungsleistungen an Hinterbliebene U مزایای قابل پرداخت به وابستگان بازمانده
zahlbar sofort netto Kasse U قابل پرداخت نقدی خالص فوری
alle Steuerabgaben übernehmen U پرداخت همه مالیات را برعهده گرفتن
Die Dame übernimmt die Rechnung. U این خانم صورتحساب را پرداخت می کند.
Der Herr übernimmt die Rechnung. U این آقا صورتحساب را پرداخت می کند.
Anzahlung {f} U پیش پرداخت [برای مثال در هتل]
Vorschuss in Bargeld U پیش پرداخت به نوع پول نقد
Bei den Zahlungsmitteln wird alles beim Alten bleiben. U شیوه های پرداخت تغییر نخواهند کرد.
30 Prozent Anzahlung gegen befristete Bankbürgschaft U ۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
Draufgabe {f} U پول بیعانه [پیش پرداخت] [سپرده] [ودیعه]
Anzahlung {f} U پول بیعانه [پیش پرداخت] [سپرده] [ودیعه]
Angeld {n} U پول بیعانه [پیش پرداخت] [سپرده] [ودیعه]
Wir liefern nur gegen Vorauskasse [Vorkasse] . U ما منحصرا پس از پیش پرداخت [کالا را] ارسال میکنیم.
Kann ich mit einer Kreditkarte reservieren, und mit Bargeld bezahlen? U میتوانم با کارت اعتبار رزرو و با پول نقد پرداخت کنم؟
Ist es günstiger, wenn ich bar bezahle? U ارزانتر است اگر من پول نقد پرداخت کنم؟ [در هتل]
Ablösesumme {f} U مقدار پولی که با پرداخت آن ورزشکاری از یک تیم به تیم دیگر منتقل می شود
Akonto {n} U پول بیعانه [پیش بها] [پیش پرداخت] [سپرده] [ودیعه]
30 Tage netto, bei Zahlung innerhalb 10 Tagen 3 Prozent Skonto U ۳۰ روز خالص و ۳ درصد تخفیف اگردر طی ۱۰ روز پرداخت شود
Akontozahlung {f} U پول بیعانه [پیش بها] [پیش پرداخت] [سپرده] [ودیعه]
Recent search history Forum search
1Ich sehe fern
1Bitte zahlen!
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com